یکشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۹۰

2502


هر دوشون صندلی  تک نفره شماره چهار کنار شیشه، اما این کجا و اون کجا... 

اولین آهنگی که واسه هردو پلی میشه زلفِ نامجو اِ اما این کجا و اون کجا...

مسیر اولی تهران-شهرش و مسیر دومی شهرش –تهران.

واسه اولی گرمای عذاب آورِ بخاری اتوبوسم لذت بخشه و دومی دوست داره مرد 
پنج ردیف عقب ترش رو به خاطر نفس کشیدن خفه کنه...

اولی غرق شادی از گذشتن پیچ های آخر جاده است و تو فکر پدری که پنج و نیم صبح توی ترمینال منتظر رسیدنشه...

دومی اما دلگیر از تنگیِ اتوبانِ پت و پهنه  به زور نفس میکشه و فکرِ اینکه توی ترمینال هیچکس منتظرش نیست داره دیوونش میکنه...

اولی که میرسه خونه دست های پاک مادر به آغوشش میکشه...

دومی نگاه های تلخ دیوار های خونه به استقبالش میان...

آره دومی خیلی بدبخته دومی وقتی میرسه خونه غذای مادر رو که طعم عشق میده با رنگ بغض میخوره...


هیچ نظری موجود نیست: